واسهت چند تا شمع روی میز روشنه کنارش یه شاخه رز صورتی
یکم اونطرفتر منم که میخواد تورو داشته باشم به هرقیمتی
پس پنجره فصل پائیزیه داره دست ت میده ابرسیاه
هوا سردو غمگین و بارونیه درست مثل من توی این لحظهها
نمیدونی دلتنگی خیلی بده نمیخوام ازت دوربشم بیش ازین
بیا بگذر از این همه فاصله بیا ساعتی پیش قلبم بشین
کنارم بشین با تو حالم خوشه بذار عطر تو باشه تو این فضا
بذار اون رز صورتی تازه شه بذار که جدایی بشه روسیا
حاجی هر کاری میکنم این تهرانه نمیخواد بسازه
خدمت خوب میگذره ولی به تهران عادت نمیکنم
هوا خو این روزا خیلی گرمه
گرم که چه عرض کنم امروز باد میومد صورتو میسوزوند
برام دعا کنید مرسی
وبلاگ بنام سکوت
از روزی که افتادم تهران حس میکنم اینجا جایی نیست که من باید باشم
هر کاری میکنم با اینجا خودمو وفق بدم
نمیشه
(قربون شهر خودم برم)
ولی خب چند بار رفتم رباط کریم واقعا مردم خوبی داره
اونجا بهتره تا تهران
حالا یه چند روز دیگه میرم شهریار ببینم چطوریه
فعلا در حال پردازشم ببینم میتونم زندگی کنم اینجا
برام دعا کنید
بد شانسی پشت بدشانسی حالا خدمت باید برم کیلومتر ها دور تر از خونه
خدایا خودت کمکم کن
چون فقط تو رو دارم
افتادم تیپ تکاوری 123 ابشناسان پرندک تهران
الان دارم میرم تهران ببینم چیکار میکنم دیگه
دعام کنید رفقا
درباره این سایت